نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

تولدت مبارک پدری ...

جشن میلادت را به پرواز می رویم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو نه برای کوچک زیبایمان که تنها برای “ما” آبیست . . .   26 آبان روز تولد پدر نیایشه .   پدری تولدت مبارک . ...
26 آبان 1390

باران ...

نیایشم ... دستت اگر برای گرفتن قطره ای باران رفت، از شمارش روزها خسته نشو؛ که باران در راه است و تو هنوز در آغاز راهی... ./ باران سرانجام از پس ابرهای تیره بر تو می بارد و تو را در زلال قطراتش پاک می کند، از باریدن مأیوس نشو که لذت طهارت و پاک شدن در انتظار کشیدن است./ انتظار برای باران تو را صبور می کند، عشق را در تو بارور و قلبت را از خواستن لبریز می سازد؛ و زمانی که ببارد تو را برای لمس تک تک قطره هایش بی تاب می کند./ باران معجزه زیستن و فرصت کاشتن است، لحظه ناب از خود بی خود شدن و در آرامش آبیش رها شدن. باران طراوت یک نیایش و فرصت برآورده شدن حاجات است./ پس بمان که صدای قدم هایش از دور به گوش می رسد، و در صبح فردا بوی ...
10 آبان 1390

روز مبادا ... (برای پدرم ...)

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم . . عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم باشد برای روز مبادا اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست . . آن روز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست . . اما کسی چه می داند شاید امروز نیز روز مبادا باشد . . وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها . . هر روز ِ بی تو روز مباداست آینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند آینه ها که دعوت دیدارند دیدارهای کوتاه از پشت هفت دیوار دیوارهای صاف دیوارهای شیشه ای شفاف دیوارهای تو دیوارهای من دیوارهای فاصله بسیارند...
9 آبان 1390

تو کیستی

  تو کیستی که مرا مادر خواهی خواند وتاجی از افتخار بر سرم خواهی گذاشت که بس ستودنی است تو نیایش منی ...
7 آبان 1390
1